بیا پایین می خوام یه چیزی بهت بگم
.
.
.
می بینی این پایین چقدر قشنگ تر از درخت نارگیله؟!
بی وفا دیگه دوستم نداری . . . خیلی خب ، قلادتو باز می کنم بری
به خره میگن چه کاری بلدی؟ میگه عرعر می کنم، جفتک می زنم،
الان هم دارم اس ام اس می خونم
نگاهت چون عقاب دلت چون دریا
دستانت چون اتش گرم
قدت هم چو سرو
صدایت چو اواز پرنده ها
.
.
.
ای بابا هیچ چیزت مثل ادما نیست
امروز روز جهانیه خوشگلترین بهترین و مهربون ترین دوست دوست دنیاست. این روز به شما هیچ ربطی نداره
نفهم...
بی لیاقت...
نامرد...
به کسی میگن که قدر گلی مثل تورو ندونه
سلام من دارم هفته ی دیگه نامزد میکنم ، یه مهمونی کوچیکه ، اگه بیای خوشحال میشم . لطفا گل یا کادو نیار فقط یکی را بیار تا من باهاش نامزد کنم !!
به یه خره گفتن تا 40 بشمار
1234567891011121314151617181920
2122232425262728293031323334353637383940
عزیزم به خره گفتن! تو چرا می شماری؟
امشب تلفن رو اشغال نکن، یکی از دوستام عاشقت شده، شماره تو رو به زور ازم گرفت، امشب بهت زنگ می زنه.
...
...
...
...
ستاد شادسازی دختران ترشیده
زبونی که به کسی نگه دوستت دارم
فقط به درد لیسیدن بستنی قیفی می خوره
پس:
د
دو
دوس
ت
ت
.
.
.
.
ولش کن بستنیش خوشمزه تره
آمدی جانم به قربانت
.
.
.
.
ولی فعلا برو
میدونی شباهت تو با لامپ چیه !؟؟
.
دور هر دوتا تون پشه جمع میشه!!
در فرودست انگار یک نفر منتظر است
پس خسیسی نکنیم !
شعر از شاعر معاصر سهراپ اس ام اسی!
به زنی که همیشه میدونه شوهرش کجاست چی میگن؟
.
.
.
بیوه !!
.
.
.
.
.
شرمنده، یادم رفت چی می خواستم بگم!
دیگه از زغال دل سوخته تر داریم؟
.
.
.
زغالتیم
^^
oO
@
.(-).
مگه بهت نگفتم دیگه عکستو به این و اون نده!؟
میگن وقتی بارون میاد قورباغه ها 10 دقیقه زودتر می فهمن قربونت یه خبر بده لباسارو از تو حیاط جمع کنم!!!
شهادت جان سوز، جان گداز، جان کاه، جان اف کندی، جان فورد، جان تراولتا، جان وین، جان علی، جان نثار، جان وو گو جان مریم چشماتو وا کن، سری بالا کن
امروز جمعه است گفتیم یادی از اموات کنیم ، چطوری جنازه !!!؟
Fot
foot
fooot
foooot
fooooot
foooooot
fooooooot
foooooooot
chiye ta hala mozaheme smsi nadashti?
foooooooot
fooooooot
foooooot
foooot
fooot
foot
fot
دو بار بگوزم...
.
.
.دارم جدی حرف میزنم بی تربیت
.
دو بار بگوزم...
.
.
.
چقدر خنگی بابا! دو بار بگوزم میشه: زمزم!
برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو...
برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو...
برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو...
برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو... برو...
بسه... حالا برگرد...!!
اگر خواهان مهاجرت به کانادا هستید
تا سپتامبر با ما تماس بگیرید .
(گروه غازهای وحشی مهاجر)
اگه کسی رو خیلی دوست داری و می خوای هیچ وقت از کنارت جایی نره،قورتش بده و هیچ وقت دستشویی نرو!
نبرد رستم و لر:
چنانت بکوبم به گرز گران که دیگر نیایی به مازندران
پاسخ لره : چنان ایزنم بر سرت با بلوک که ترتر برینی به گور بووت !!!
نصیحت پدرانه یک لر به بچه در شب امتحان :
امشو بشین به گهی بخور ، تا فردا یه انی بشی ! تا توی یه طویله ای رات بدن !!!
یه بار یه لره میره توی بیابان وپتو میندازه روی خودش و میخوابه بعد یه نفر میزنه بهش میگه ببخشید شما لرید لره میگه وای از زیر پتو هم میفهمن آدم لره
صرف فعل نشستن به گویش لری:
مو بنیشم
تونم بنیشی
اونم بنیشه
ما که بنیشیم
شمام که بنیشید
دیه جا نی اونا بنیشن!!!
مداح: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا, چراغ ها رو که روشن میکنن میبینه همه ساک به دست وایستادن, میگه شما ترکین؟ میگن نه, ما لریم, ترکا تو اتوبوسن
به لره میگن درد عشق بدتره یادرد دندون میگه: هنوزتو اتوبوس شاشت نگرفته
لره از کنار جن رد میشه...جن میگه بسم الله این دیگه کی بود
به لره میگن چندتا تن ماهی نام ببر، میگه: تن شیلانه، تن جنوب، تن سیکارو، تن چابهار، تن پیر، تن پیغمبر، تن هر کی دوست داری دست از سر ما بردار!
لره ماری تو شیشه الکل دید گفت: حونش خروی بی کیه که ترشی مار محره؟!!
لین دوره المپیک لرها معروف به لرمپیک آغاز شد: 1-شنا با مانع 2-کشتی با اسب 3-پرش روی نیزه 4-شیرجه رو چمن 5-اسب سواری با الاغ 6-پرتاب اسب با نیزه 7-واترپلو با خورشت قیمه 8-اسکی روی میخ 9-گاو بازی با شتر 10-پرش از چاه 11-پینگ پنگ ساحلی 12-شنای قورباقه از پهلو
هدف از آفرینش لرها : 1- ایجاد رعب و وحشت در بین حیوانات 2- ایجاد شادی بین انسانها 3- روحیه دادن به ترکها !!
قورنجه چیست:
حرکتی است تهاجمی از سوی زنان"لر" که درآن زن مهاجم با چرخاندن 90 درجه ای 2 انگشت بر روی بدن مرد او را از پا در می آورد
مر چیست: حالتی است بالاتر از مستی که با نوشیدن یک لیوان دوغ خس به لرهادست می دهد.
پاسخ اپراتور موبایل در مرکز بروجرد هنگامی که مشترک در دسترس نیست: ًْمشترک مورد نظرنیسا. نه که نیسا. هسا. دم دست نیسا
دو دسماله چیست؟ -حرکتیست هلیکوپتری و غرور آفرین توسط جلف ترین فرد لر.
خرسه تو جنگل گذاشت دنبال لره
لره رفت بالای درخت
خرس گفت : بیا دامون ایخام بخورمت،
لرگفت : تونم لری؟
خرسه گفت:
ایما حیوونا کلآ لریم فقط خر ترکة !
شدیدترین شکنجه لرچیست؟?بستن آن به درخت وکنارش سازودهل زدن.!.؟
حافظ ودخترلر:گفتم غم تودارم /گفتاسی چى برارم /گفتاکةماه من شو /گفتابوات درارم/گفتم زمهرورزان رسم وفابیاموز /گفتابالنک کاله چشیات درمیارم
تو مراسم ختم لره بلندگو میگه : مرحوم وصیت کرده ، سیاه نپوشین . یکی داد میزنه : مرحوم گه خورده ، ما به احترامش می پوشیم
یک لر بعد از 10 دقیقه از باجه تلفن بیرون میاد یه نفر ازش میپرسه سالم بود میگه آره فقط آفتابه نداشت
یک شب تلوزبون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه: شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلوزیون رو خاموش میکنند، میرن میخوابن
قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه: «
آوردن اطفال الزامیست!!!!!!!!!!!!!
...................................................................
قزوینیه کنار زمین فوتبال خوابیده بوده، بهش میگن: پاشو برو تو زمین، بازی «
شروع شده. میگه: من برانکاردم
...................................................................
یه دانمارکیه کاریکاتوره کون رو بدون سوراخ می کشه «
تو قزوین دستگیرش می کنن به سه جرم
1-تشویش اذهان عمومی
2- نشر اکاذیب
3- توهین به مقدسات
...................................................................
شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست «
...................................................................
به قزوینیه میگن: آدرس سایتتو بده. میگه: دمرو، دمرو، دمرو، دات کون، دات کان «
...................................................................
قزوینیها به ناف میگن: سوراخ بی مصرف! «
...................................................................
می دونی به فرماندار قزوین چی میگن؟ «
ارباب حلقه ها !!!
...................................................................
قزوینیه انگشتش میشکنه از ناراحتی سکته میکنه «
...................................................................
می دونستی صاحب شرکت نوکیا یه قزوینیه؟ می گی نه؟ مگه ندیدی وقتی گوشیت رو روشن می کنی یه مرد «
دست یه بچه رو می گیره؟
...................................................................
دیروز موجی از شادی در قزوین برپا بود .می دونی چرا؟ چون بهروز ایدز نداشت «
...................................................................
شنیدم قزوینی ها رسمشونه ترتیبه هر کـ..سی رو می دن یه دونه از موهای سرشو یادگاری نگه میدارن! خیلی نگرانتم تازگی ها داری کچل می شی! «
...................................................................
خبر فوری: هنوز کنکور در قزوین ادامه دارد، به گزارش بی بی سی هنوز داوطلبین جرأت «
نکردن دفترچه سولات را از روی زمین بر دارند
...................................................................
یارو از کونش کپی میگیره میگن واسه چی؟ میگه فردا میرم قزوین میترسم اصلش رو پاره «
کنن
...................................................................
قزوین زلزله میاد یه بچه از پشت بام پرت میشه تو بغل یه قزوینیه . قزوینیه میگه «
بابا دمشون گرم هنوز زلزله تموم نشده کمکهای مردمی رسید
...................................................................
جدید ترین رومان عاشقانه در قزوین «
خسرو و فرها
...................................................................
موسی در قزوین: ای موسی عصایت را به زمین بنداز. و موسی چنین کرد . و ندا امد حالا «
اگه جرات داری برش دارر
...................................................................
قزوینیه یه کیسه برنج تبرک میخره درشو باز میکنه میگه اِ اِ اِ اِ اِ ..... پس «
حمیدش کو؟؟؟
...................................................................
یه روز قزوینیه میاد تهران عروسی بر میگرده شهرشون بهش میگن عروسی چطور بود میگه «
عجب عروسی بود پسرها با مردها قاطی بودن
...................................................................
یه ضرب المثل قزوینی می گه : رفیق اگه رفیق باشه آدم منت زنشو نمی کشه. «
...................................................................
قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. «
...................................................................
قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما «
هم بتونیم برنده شیم.
...................................................................
قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ «
...................................................................
سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از «
حمله بر میگردند میگن: نکن بابا، نکن بابا
...................................................................
شعار قزوینی ها در این ایام : کاریکاتوریست دانمارک حق مسلم ماست «
...................................................................
پلیس قزوینیه رو با یه گونی شرت میگیره میگه:اینا چیه؟قزوینیه می گه:هیچی به خدا «
دفتر خاطراتمه
...................................................................
قزوینیه یه خیابون خلوت پیدا میکنه، خودشو انگشت میکنه در میره! «
...................................................................
به قزوینیه میگن قزوین کجاست. می گه اراده کنی همین جا «
...................................................................
بچه قزوینیه به باباش میگه:بابا ...مامان شبها کجا میره که هی بهش میگی بر گرد؟؟؟ «
...................................................................
یه روز به یه قزوینیه میگن یه دختر پاک و معصوم سراغ داری؟میگه:آره شبی هفت هزار «
تومن!!!!
...................................................................
قزوینیه میخواد آمپول بزنه?از ترشس میره تهران میزنه!!!! «
...................................................................
یه قزوینیه بد از چند سال دوستشو میبینه و شروع میکنه به رو بسی و میگه هر چقدر «
میبنمت سیر نمیشم باید بکنمت
...................................................................
به خاطر رفاه حال نماز گذاران قزوینی جا نماز با آینه بغل توزیع شد «
...................................................................
خبر مهم:جهت با شکوه تر شدن نماز جمعه قزوین سوره بقره به رکوع اضافه شد «
...................................................................
توی قزوین وقتی نماز جمعه تموم میشه همه باهم دست میدن میگن خیلی حال دادی «
...................................................................
شباهت پزشک اطفال با قزوینی:هر دوشون بچه ها رو خوب میکنن «
...................................................................
قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج «
...................................................................
می دونید شجاعترین مرد رو زمین کیه؟؟؟؟؟ امام جمعه قزوینه دیگه «
...................................................................
قزوینیها میرن از برره زن میگیرن چون جای اینکه با زنشون بخوابن با برادرزنشون «
میخوابن
...................................................................
قزوینیهاتوی عروسیشون این آهنگ رو میزارن : عزیزم بگو بر میگردی «
...................................................................
یه قزوینیه به کون یه بچه خوشگل دست می ندازه (انگل می کنه) طرف می گوزه !! قزوینیه «
می گه : یه همچین مالی باید هم دزدگیر داشته باشه.
...................................................................
به یه قزوینی می گن نظرت در مورد شورت های لای قاشی چی هستش؟می گه بابا اینا «
که شورت نیست !!! می گن پس چیه ؟ می گه : نخ در بهشت
...................................................................
قزوینه میاد به دوستش میگه یه هفته هست که سکـ..س نداشتم!!! دوستش میگه: مگه خانومت «
پریوده؟!!! قزوینه میگه نبابا اسهال داره!!!!
...................................................................
قزوینیه وارد یک جمع میشه، با همه از دم روبوسی میکنه به جز یک نفر که فقط باهاش «
دست میده. یارو شاکی میشه، میگه: چرا منو ماچ نکردی؟! قزوینیه میگه: بالام تورو
گذاشتم بک…م
...................................................................
میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین «
...................................................................
ضرب المثل قزوینی: اگر رفیق، رفیق باشه، آدم منت زنشو نمیکشه «
...................................................................
اگه بین 6 تا قزوینی گردن کلفت توی یک اتاق گیر افتادی چه کار می کنی؟!!… تو که «
کاری از دست بر نمیاد…. پس سعی کن بهت خوش بگذره!!!
...................................................................
یک بابایی رو تو قزوین میندازن زندان، روز اول هم سلولیش ازش میپرسه: بالام جان، «
بچه کردی افتادی این تو؟! یارو میگه: نه آقا این حرفا چیه؟ من هیچ وقت همچی کاری
نمیکنم! قزوینیه میگه: خوب پس حتما اوا کردی؟! باز یارو میگه: نه برادر، چی میگی؟!
قزوینیه میگه: نکنه پیرمرد کردی؟! یارو میگه: آقای عزیز عفت کلام داشته باش، این
حرفا یعنی چی، من جرمم سیاسیه! قزوینیه میگه: آهــان! بالام جان فهمیدم، رئیسجمهور
کردی!
...................................................................
قزوینیه میره مغازه روبات فروشی، فروشندهه شروع میکنه به تعریف از روباتا و میگه: «
آقا این روباته آخر کاره، بهترین روباتیه که تا حالا ساخته شده، ببین اگه این دکمه
روی شکمش رو فشار بدی جاروبرقی میشه، اگه دستش رو بکشی ماشین لباسشویی میشه و خلاصه
از هر پیچش هزار هنر میریزه! قزوینیه حسابی حال میکنه میگه: بالام جان من همینو
میخوام! خلاصه پولشو میده و ور میداره میبردش خونه. فرداش قروینیه شاکی با کیر
پانسمان شده برمیگرده میگه: مادرقحبه! چرا نگفتی این سوراخ کونش چرخ گوشته؟!
...................................................................
یه روز تو قزوین یه بابا و ننه دست بچشون رومیگیرن میبرن کلانتری و به افسره میگن: «
سرکار این چه شهریه؟ این چه زندگیه؟ این بچه رو کردن کونش آش و لاش شده، پاره و
پوره شده!! افسره نگاه میکنه میبینه: تُچ تُچ! این که پاک پاره شده! رو میکنه به
سربازش میگه: این کار، کار حسن کودکه زود بگیرین بیارینش. بعداز نیم ساعت یک یارو
سبیل کلفته رو دست بسته میارن، افسره بهش میگه تو خجالت نمیکشی؟! ببین با این بچه
چی کار کردی؟…حسن کودک نگاه میکنه، میگه: نگاه کن تورو خدا!کون بچه پاره پوره
شده، آش و لاش شده! سرکار، کار آدم تازهکار بوده! من کون بچه شیش ماهه میذارم از
خواب بیدار نمیشه!
...................................................................
قزوینیه جلو آینه لخت میشه کون خودشو میبینه، میگه: یار در خانه و ما گرد جهان «
میگردیم!
...................................................................
قزوینیه رو با یه سه لیتری تف دستگیر میکنن! «
...................................................................
قزوینیه دنبال یه بچه میکنه، آخر سر تو یه کوچه بن بست گیرش میاره، بهش میگه: «
بالام جان! سه تا کار میتونی بکنی: اول اینکه بال در بیاری پرواز کنی، دوم اینکه آب
بشی بری تو زمین، سوم اینکه دستات رو بگذاری رو زمین توکل به خدا کنی!
...................................................................
قزوینیه داشته تو یک خرابه یه پسره رو میکرده، یهو ماشین کمیته سرمیرسه. افسره «
بهش میگه: پدرسوخته! داری چه غلطی با بچه مردم میکنی؟! قزوینیه شاکی میشه، میگه:
به تو چه، داداشمه
...................................................................
قزوینیه تو بستر مرگ افتاده بوده، همه خانواده و دوست و آشنا دورش جمع میشن، «
میگن: حاج آقا، وصیتی نداری؟ قزوینیه با حال زار میگه: بالامجان..اوهو…وصیت
میزنم…اوهو..اوهو… بعد ازمرگم…اوهو…جسدم رو بسوزونید…ازش پودر بچه درست کنید!
...................................................................
روی دروازه قزوین نوشتن: پشتگرمی شما مایه دلگرمی ماست! «
...................................................................
یه مدت مردم به روحانیت پشت میکنن،قزوینیا همه میرن روحانی میشن! «
...................................................................
قزوینیه میمیره، اون دنیا به علت 70 سال بچهبازی مستمر میندازنش قعر دوزخ، پیش «
اژدهای دو سر! یک مدت میگذره طبقههای دیگه جهنم هی صدای آه و اوه و داد و بیداد
میشنیدن. بالاخره دو سه تا از فرشتهها میرن پیش رئیس جهنم میگن: این بیچاره گناه
داره، بگذار از پیش این اژدها بیاریمش بیرون. اونم میگه باشه. همچین که در سلول
قزوینیه رو باز میکنن، اژدهای میزنه بیرون، حالا ندو کی بدو! فرشتهها بهش میگن:
بابا خجالت بکش! آخه چرا داری در میری؟ اژدهای میگه: بابا این دهن منو سروریس
کرده! الان دو ماهه گیر داده که: بالامجان تو که دو تا سر داری، پس اونیکی کانت
کجاست؟!
...................................................................
قزوینیه داشته واسه رفیقش تعریف میکرده که: بالام جان دیشب رفته بودیم عروسی، جات «
خالی مختلط مختلط، مرد و پسر قاطی!
...................................................................
قزوینیه میره پرورشگاه یک بچه رو به فرزندی قبول کنه، مسؤول اونجا ازش میپرسه: «
بالامجان، میکنی یا میبری؟!
...................................................................
قزوینیه کنار دریا واستاده بوده، میبینه یک بچه داره پشتشو میخارونه. میگه: «
بالامجان، خوردهکاری هم قبول میکنیمها!
...................................................................
قزوینیه داشته بچهه رو میکرده،وسط کار یهو منکرات میریزه،اینم برای اینکه «
صحنه سازی کنه،به بچهه میگه بیا حالا تو منو بکن. بچهه هی داشته سعی میکرده،
نمیتونسته، در همین حین افسره میرسه، زیپ شلوارشو میکشه پایین، میگه: بالامجان
بیا کنار، این کارا بچه بازی نیست!
...................................................................
قزوینیه یه بچه خوشگل مهمونش بوده، هی میخواسته بکندش ولی نمیدونسته چطور حالیش «
کنه. تو همین احوال، یکی در میزنه. قزوینیه میره دم در بعد از یه مدتی شاکی بر
میگرده،پسره میگه:چی شده؟! قزوینیه میگه:هیچی این پسر همسایه بود،میگفت:
بابام گفته یه کاسه تف بدین،مهمون داریم میخوایم بکنیمش! میبینی بالام جان چه
مردم بی ملاحظهاین؟! نمیگن ما خودمون هم مهمون داریم!
...................................................................
قزوینیه میمیره، پسرش میبینه وصیت کرده قبرشو شیب دار بسازن! چند وقت بعد «
قزوینیه میاد به خواب پسرش، پسره میپرسه: بابا جریان این قبر شیب دار چیه؟ قزوینیه
میگه: بالامجان، تا بچهها بیان روش سر بخورن!
...................................................................
قزوینیه داشته تو خونش ترتیب بچهه رو میداده،بچهه هم حین عمل داشته با گلهای «
قالی بازی میکرده. قزوینیه شاکی میشه،میزنه تو سر بچه میگه:بالام جان، دل به
کار بده!
...................................................................
به قزوینیه میگن زن رو تعریف کن، میگه: بالام جان، زن حجمیست زائد که فضای اطراف «
کان رو اشغال کرده!
...................................................................
تو یکی از دهات قزوین، ملت برای بار اول یه میوه انجیر پیدا میکنن. خلاصه سر در «
نمیارن چه موجودیه، میبرنش پیش ملای شهر، میپرسن این چیه؟ ملاهه یک نگاهی به انجیره
میکنه، میگه: بالام جان من باید یک مقدار تحقیقات رو این بکنم، فردا بیاین جوابشو
بهتون بدم. ملت میرن دنبال کار و کاسبیشون، فردا برمیگردن، میپرسن: خوب ملا بالاخره
این یارو چیه؟ ملا میگه: بالام جان، شیره بوده مالاندن…یک کمی گردالاندن…خشخاش توش
پاشاندن…چوب به کونش نشاندن…تازه شده گلابی!
...................................................................
قزوینیه توی یکی ازین محلههای پرت، کنار یک درخت تق یکی از این بچه ردیفارو «
میگذاشته، یهو اماکن و نیروی انتظامی و پلیس 110 همه محاصرش میکنن! قزوینیه داد
میزنه: بالام جان چه خبره؟! هولم کردید گذاشتم به کان بچه مردم؟!
...................................................................
قزوینیه میره تهران پیش رفیقاش، رفیقاش هم همه جور بساطی براش جور میکنن، از عرق و «
فیلم سوپر و تریاک و… آخر شب هم یه جنده باحال براش میارن تا صبح حال کنه! بعد از
یه مدتی رفیق قزوینیه میره قزوین، قزوینیه هم سنگ تموم میگذاره، براش همه چیز جور
میکنه و آخر شب هم میره بیرون که یه کون باحال براش گیر بیاره ولی هرچی میگرده،
چیزی پیدا نمیکنه،آخر ور میداره یه پیر مرد تریاکی لاغر مردنی کچل رو میاره،
رفیقش میگه: بیمعرفت، این چیه ور داشتی آوردی؟! قزوینیه میگه: بالامجان شرمنده،
شب جمعه بود، هیچی گیر نمیومد! اینم داییمه با کلی خواهش و التماس آوردمش!
...................................................................
قزوینیه میره خونه یک میلیونره، دویست میلیون نقد میدزده. بعد زنگ میزنه خونه «
یارو میگه: بچه رو بیارین پولارو ببرین!
...................................................................
بچه قزوینیه صبح پامیشه به باباش میگه: بابایی، بابایی! مامان دیشب جایی میخواست «
بره؟قزوینیه میگه: نه باباجان. بچهه میگه: پس چرا هی بهش میگفتی برگردعزیزم،
برگرد عزیزم!
...................................................................
قزوینیه میره آمریکا، وقتی برمیگرده دوتا بچه با خودش میاره، یکی سفید یکی سیاه. «
ازش میپرسند: این سیاه رو دیگه برا چی اوردی؟ میگه: بالامجان این واسه ماه محرمه
...................................................................
ببم جان میگه: از کلاس اول به بچهها میگن: بابا آب داد. ولی نمیگن: بابا کجا رو آب «
داد که این مصیبت شروع شد!
...................................................................
قزوینیه توی کارت عروسیش مینویسه: آوردن اطفال الزامیست! «
...................................................................
قزوینیه بعد نماز به بقیه میگه: بغل دستی: قبول باشه، جلویی: حال دادی، پشت سری: «
حالتو میگیرم.
...................................................................
یه عارف قزوینی میگه: تا "امید" هست، "آرزو" نخواهم کرد. «
...................................................................
سرخ پوستها موقع حمله به قزوین میگن: آکومبا، بومبا، یاکومبا! وقتی که از حمله بر «
میگردند میگن: نکن بابا، نکن بابا!
...................................................................
بر اساس تحقیقات علمی یک زیستشناس قزوینی، «باسن» در زمانهای قدیم یک تکه بوده ولی «
به علت شیرینی زیاد قاچ خورده و دو تکه شده.
...................................................................
به قزوینیه میگن: شما قربانی هم میکنین؟ میگه: فامیلیش مهم نیست، هر کی باشه «
میک...
...................................................................
قزوینیه پشت بچهش مینویسه: با نگاهی به آینده، درست مصرف کنیم «
...................................................................
قزوینیها به برادر زن میگن: اشانتیون ازدواج. «
...................................................................
قزوینیه زنگ میزنه برنامه مهتاب میگه: عکس پشت موضوع مسابقه رو هم نشون بدین تا ما «
هم بتونیم برنده شیم.
...................................................................
قزوینی ها اعتراض میکنن این چه الفبائیه که به ن میگن نون اما به ک میگن کاف؟ «
...................................................................
قزوینیه زنشو بیمه بدنه میکنه، رشتیه بیمه شخص ثالث. «
...................................................................
میدونی تو قزوین ملت شب های جمعه چی نذری میدن؟؟؟… وازلین «
...................................................................
به لره میگن: با بید جمله بساز. میگه: در خانه ما یک بید بید! میگن: اون بید نیست، بوده. میگه: آهان باشه، در خانه ما یک بود بید
لره میاد تهران میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن، میگه: عجب، پس اینا دماغشونو با چی پاک میکنن؟
لره به ترکه می گه بیا بریم نماز جمعه بخونیم نفری 10000تومن میدن ! ترکه می گه اگه ندادن چی ؟ لره می گه خوب می گوزیم باطل می شه!
مداح: چراغ ها رو خاموش کنین ببرمتون کربلا, چراغ ها رو که روشن میکنن میبینه همه ساک به دست وایستادن, میگه شما ترکین؟ میگن نه, ما لریم, ترکا تو اتوبوسن
اولین دوره المپیک لرها، موسوم به “لرمپیک” با رشته های زیر آغاز شد: - شنای با مانع، - کشتی پروانه، - پرش روی نیزه، - شیــــــــــرجه روی چمن، اسب سواری با سگ
لره اسم بچشو می ذاره احمدی نژاد
میگن چرا؟
میگه پدرسوخته 3 روزه دنیا اومده 40 بار ریده !!!
هدف از آفرینش لرها :
1- ایجاد رعب و وحشت در بین حیوانات 2- ایجاد شادی بین انسانها 3- روحیه دادن به ترکها
نصیحت پدرانه یک لر به بچه اش در شب امتحان:
امشب بشین یه گوهی بخور
تا فردا یه انی بشی
تا توی یه طویله ای رات بدن
لره آزمایش ادرارش گم میشه میگه بله دیگه مملکت بخور بخوره!
لره 1نفرو تو خیابون میبینه میگه : ببخشید من شما رو تو دبی ندیدم؟ یارو میگه : نه آقا من اصلان دبی نرفتم. لره میگه : چه جالب اتفاقا منم تا حالا دبی نرفتم ، حتما 2 نفر دیگه بودن